کلماتی که آوا میگه
درست بر خلاف اینکه آوا کوچولو زود راه افتاد و حرکتهاش زودتر از سنش بود ولی تو حرف زدن یک کم تنبله ولی می گن اینایی که دیر حرف می زنن بعداً مخ آدمو می خورن به هر حال بچه ها با هم فرق دارن دیگه
یه مدتی به همه می گفت مامان، در حال حاضر عاطفه (خاله اش) رو آبده و حجت (داییش) رو حجَ صدا می کنه به بقیه مامان میگه، به باباش هم جدیداً میگه عَضا (علیرضا).
عاشق یخ، وقتی دلش یخ میخواد می دویه جلوی یخچال میگه دَخ (با کشش طولانی)
آب = آپ
عمه = عمَش
هندونه = اندونه
عجب = عجَ
نه = نع
مرسی = میس
عزیزم= عسی
باشه = یه چیزی بین باش و باچ
ددَ
صدای گوسفند =بَ بَ
صدای زنبور = سییییییی
صدای گاو = ما
صدای جوجه = جی جی
گربه که می بینه =پیش
پسته = س
یه بارم دستش زیر شیشه میز گیر کرد من حواسم نبود گفت مامان دس مامان دس
مامان این، مامان این، ورد زبونشه، فکر کنم روزی 2569 بار میگه (وقتی چیزی رو میخواد)
و یکسری کلماتی که الان یادم نیست
کارتهای آموزشی هم خیلی از حیوانها و میوه ها رو نشون می ده