دکترین متخصص
آوا 3 - 4 شب بود که تب خیلی بالایی داشت. اولین شب که ساعت 4 صبح اومدم بهش شیر بدم از داغی صورتش از جا پریدم. علیرضا هم که شب کار بود می خواستم ببرمش بیمارستان که مامانم اومد و پاشویش کرد و استامینوفن بهش داد یه کم تبش اومد پایین تا اینکه علیرضا اومد بردیمش بیمارستان. دکترم زحمت کشید و همون استامینوفن بهش داد. دوباره فرداش دیدم خوب نشد بردمش یه دکتر دیگه که گفت گلوش عفونت داره (ما که ندیدیم) بهش شیاف و چرک خشک کن داد. بگذریم که با کلی غصه و ناراحتی شیاف زدم و آوا هم طوری نگام می کرد که دارم آزارش می دم بعدشم کلی گریه می کرد.
خلاصه بعد از 3 - 4 روز تب و بی حالی بدنش ریخت بیرون و دونه های قرمز ریز زد و خدا رو شکر بهتر شد. مادرشوهرم بنده خدا قبلش گفته بود که مخملکه ها ولی دکترا تشخیص ندادن...
از دکترای محترم به خاطر تشخیص های درستشون ممنونم واقعاً